محل تبلیغات شما

دشت هایی چه فراخ

كوه هایی چه بلند

در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟

من دراین آبادی پی چیزی می گشتم

پی خوابی شاید

پی نوری ، ریگی ، لبخندی

پشت تبریزی ها

غفلت پاكی بود كه صدایم می زد

پای نی زاری ماندم باد می آمد گوش دادم

چه كسی با من حرف می زد ؟
 

سوسماری لغزید

راه افتادم

یونجه زاری سر راه

بعد جالیز خیار ، بوته های گل رنگ

و فراموشی خاك

لب آبی

گیوه ها را كندم و نشستم پاها در آب

من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هوشیار است

نكند اندوهی ، سر رسد از پس كوه

چه كسی پشت درختان است ؟

هیچ می چرد گاوی

ظهر تابستان است

سایه ها می دانند كه چه تابستانی است

سایه هایی بی لك

گوشه ای روشن و پاك

كودكان احساس! جای بازی اینجاست

زندگی خالی نیست

مهربانی هست ،

سیب هست ،

ایمان هست.
 

سهراب سپهری  

تابستان1397

 

 

میخــــوام یادم بمونه...

تابستــــــــــانــــــ

آخریــــــــن انشــــــــای ســـــــال نهــــــم

، ,  ,پی ,ها ,هست ,هایی ,هست ، ,است سایه ,می زد ,چه كسی ,هایی چه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزش تعمیرات موبایل در تبریز ๓เรค